آشنایی با یورگن هابرماس

آشنایی با یورگن هابرماس

پنج شنبه 6 دی 1397
19:5
مجید یاری

گذری بر اندیشه های فیلسوف اجتماعی معاصر

مقدّمه

یورگن هابرماس را می توان یکی از متفکران بزرگ عصر حاضر به شمار آورد، هرچند متفکران بسیاری در حد و اندازه هابرماس و یا بالاتر از او به نظریه پردازی در مسائل اجتماعی و فلسفی پرداخته اند، اما چیزی که هابرماس را برجسته می سازد آن است که وی در نقطه عطف نمودار مدرنیسم و پست مدرنیسم قرار گرفته است و به قول جورج ریتزر، اگر پست مدرن ها در نبرد با هابرماس و طرفدارانش پیروز شوند، هابرماس را باید آخرین اندیشمند بزرگ مدرنیته به شمار آورد؛ اما اگر هابرماس و پشتیبانانش پیروز شوند، باید او را نجات دهنده مدرنیسم و نظریه فراگیر در علوم اجتماعی دانست.(1) دفاع هابرماس از مدرنیته به اندیشه های اخیر او باز می گردد، هرچند ریشه در اندیشه های اولیه اش هم دارد. او در ابتدا به عضویت مکتب «انتقادی» درآمد و به عنوان نماینده نسل دوم این مکتب به دفاع از نظریه «انتقادی» و البته بازسازی آن همّت گماشت و در واقع، از همین منظر نیز به دفاع از مدرنیته پرداخت.

هابرماس در عین نگاه انتقادی اش به جامعه جدید، به آینده آن امید بسته است و نظریه ای تکاملی دارد. او بر این باور است که جامعه جدید با وجود اینکه اسیر مصایبی خود ساخته گشته، اما در آن ظرفیت ها و پتانسیل های لازم برای برون رفت از بحران نیز وجود دارد.

این مقاله، ابتدا نگاهی گذرا به زندگی، زمینه های فکری و اجتماعی او می اندازد. سپس در نقطه عزیمت بحث، به روش شناسی او، و آن گاه به نظریه عام او درباره علایق انسانی و

علوم، نظری خواهد افکند. در ادامه، نظریه «کنش ارتباطی» هابرماس مطرح می شود، پس از آن به بحث استعمار جهان زندگی به وسیله جهان اجتماعی و نیز طرح ناتمام نوگرایی هابرماس می پردازد و در پایان هم نقدهایی بر نظرات او بیان می دارد.

زندگی نامه

یورگن هابرماس به سال 1929 در شهر دوسلدورف آلمان چشم به جهان گشود. خاستگاهش طبقه متوسط بود و خانواده اش جزو خانواده های روشن فکر آن دوره محسوب می شد. پدرش رئیس دفتر صنعت و تجارت شهر و پدربزرگش مدیر یک آموزشگاه محلی بود. هابرماس در شهر گومرباخ و در دانشگاه های «گوتینگن»، «بُن» و «زوریخ» تحصیل کرد.(2) در سال 1954 رساله خود را تحت عنوان مطلق و تاریخ: در بررسی تضاد بین مطلق و تاریخ در اندیشه شلینگ به پایان برد.(3) پس از آن، دو سال به روزنامه نگاری پرداخت و در سال 1956 وارد مؤسسه تحقیقات اجتماعی فرانکفورت شد. هابرماس در این دوران، دستیار یکی از برجسته ترین اعضای این مکتب، یعنی تئودور آدورنو گردید و این همکاری تا سال 1959 ادامه یافت. او در سال 1957 مقاله ای در باب اندیشه انتقادی و کنش عملی نوشت که رئیس مؤسسه ماکس هورکهایمر را واداشت تا او را مجبور به استعفا از مؤسسه سازد؛ زیرا این گونه سخنان هابرماس می توانستند باعث قطع بودجه دولتی مؤسسه گردند. هورکهایمر در این باره می گوید:

«هابرماس شاید به عنوان یک نویسنده، آینده خوب و حتی درخشانی داشته باشد، اما در شرایط کنونی جز آسیب، ارمغان دیگری برای مؤسسه نخواهد آورد.»(4)

او در سال 1961، در دانشگاه «ماربوگ» استاد حق التدریسی شد. در همین دوران هم به دانشگاه «هایدلبرگ» رفت و در آنجا نیز به تدریس پرداخت. در سال 1964 از «هایدلبرگ» به دانشگاه «فرانکفورت» رفت و تا سال 1971 در آنجا ماند. او در «فرانکفورت»، کرسی فلسفه و جامعه شناسی را در اختیار گرفت. پس از آن از سال 1971 تا 1981 رئیس مؤسسه «پلانک» شد، سپس برای تدریس فلسفه، دوباره به دانشگاه «فرانکفورت» بازگشت.(5) او بزرگ ترین اثر خود، نظریه کنش ارتباطی را دو جلد، در سال 1981 منتشر ساخت و از سال 1981 تا 1988 در دانشگاه «یوهان ولفاگناک گوته» در شهر فرانکفورت به تدریس اشتغال داشت و هم اکنون بازنشسته شده است.(6)

زمینه های اجتماعی

هابرماس یک آلمانی است و نوجوانی اش را در دوران اقتدار و سقوط هیتلر و نازیسم پشت سر گذاشت. پدیده ظهور هیتلر متفکران جهان را چه رسد به آلمان به تأمّل واداشت که چگونه ممکن است از دل دموکراسی و آزادی، «نازیسم» بیرون آید؟ مگر نه این است که هیتلر یک رئیس جمهور بود و نامش از صندوق های رأی بیرون آمد؟ پرسش هایی از این دست و جو اختناقی که پنجه بر گلوی آزادی انداخته بود، امثال هابرماس را به فکر فرو برد.

در واقع، آسیب ها و صدمات فکری و روحی ناشی از حاکمیت نازیسم، سؤالات عمده ای برای بسیاری از روشن فکران آلمان از جمله شخصیت مورد بحث ایجاد کردند: چگونه فرهنگ عمیق و اندیشه سازی که زمینه ساز ظهور و تکامل سنّت عظیم فکری و فلسفی غنی و دیرپایی از کانت تا مارکس گردید؛ سنّتی که در آن مضامینی همچون «عقل رهایی بخش انتقادی» و تحقق عینی آزادی در اوج قرار داشت؛ شرایط مساعدی برای ظهور هیتلر و نازی ها فراهم ساخت؟(7) هابرماس از تجربیات دوران نوجوانی خود چنین می گوید: در سن 15 یا 16 سالگی کنار رادیو می نشستم و به بحث ها و منازعاتی که در جریان محاکمات دادگاه نورنبرگ از رادیو پخش می شد گوش می دادم. زمانی که دیگران به جای آنکه از هول و هراس سکوت اختیار کنند، شروع به مناقشه درباره عادلانه بودن دادگاه کردند و مسائل مربوط به رویه قضایی و نحوه عمل دادگاه را زیر سؤال می بردند، نخستین گسست در افکار من پیدا شد؛ گسستی که همچنان در حال باز شدن است. بی شک، تنها علت این امر آن است که من بسیار حسّاس بودم و چنان تحت تأثیر قرار گرفتم که به اندازه بزرگ ترهایم، خود را به این واقعیت شوم و ضدانسانی، که بر همگان ثابت شده بود، نزدیک نساختم.(8)

زمینه های فکری

به قول ریتزر، او در دوران تحصیل، استادان برجسته ای نداشت. اما توانست از کتاب ها و نوشته های نظریه پردازان بزرگ خوب استفاده ببرد. هابرماس می گوید: وقتی وارد مؤسسه «فرانکفورت» شدم، چیزهایی از آدرنو آموختم. او چشمانم را بر این واقعیت گشود که نخست باید متون اولیه را به طور نظام مند، از آغاز تا پایان مطالعه کرد.(9) او این شیوه را نسبت به آثار فلاسفه یا نظریه پردازان اجتماعی بسیاری به کار برد و از هر کدام چیزی گرفت و البته به نقدشان هم نشست. این ویژگی هابرماس (مطالعه یا مباحثه با دیگران، استفاده از آن ها و البته نقد آن ها) وقتی بیشتر قابل درک است که به روش دیالکتیکی او در فهم حقیقت توجه کنیم. هابرماس متأثر از شخصیت های بسیاری است که به برخی از آن ها اشاره می شود: کتاب تاریخ و آگاهی طبقاتی لوکاچ را با شیفتگی و علاقه خاصی مطالعه کرد. از آثار مارکس، هگل، هگلی های جوان، شلینگ، فیخته و کانت استفاده کرد. مطالعه مارکس جوان و هگلی های جوان را در نزد کارل الویت انجام داد.

هابرماس می گوید: از مارکس دست نوشت های اقتصادی و فلسفی او و گروندریسه (یعنی بحث شی ء شدگی)اش برایم خیلی مهم بود و نه نگاه تاریخی یا نظریه سرمایه داری او. هابرماس همچنین به مطالعه آثار تئودور آدورنو و ماکس هورکهایمر و به ویژه کتاب دیالکتیک روشنگری روی آورد.(10) از مارکس مفهوم «کار» را گرفت و از وبر نظریه «کنش و عقلانیت ابزاری» را؛ چنان که از آثار پارسونز درباره کنش و از نظر او درباره جامعه، فرهنگ و شخصیت تأثیر پذیرفت.

او بحث «جهان زندگی و جهان اجتماعی» را از جامعه شناسان پدیده شناسی، به ویژه آلفرد شوتس، استفاده کرد و در تبیین جهان زندگی، از وبر و مید کمک گرفت. اما از مکتب «انتقادی»، که به عنوان عضوی از آن شناخته می شود، نقد پوزیتویسم، توجه به رابطه نظریه و عمل، نظریه دیالکتیکی و توجه به روشی درمانی فروید را آموخت.

آثار هابرماس

1. دهه 60، دانشجو و سیاست (به اتفاق دیگران): تأکید بر ضرورت اعمال اصلاحات دانشجویی و توجه به خواسته های نسل جوان؛

2. 1969، جنبش اجتماعی و اصلاحات دانشگاهی: نقد افراطی گری جنبش دانشجویی در آلمان؛

3. 1963، نظریه و عمل: بحث های نظری در خصوص دیدگاه های عمده سیاسی اجتماعی کلاسیک و معاصر؛

4. 1967، در منطق علوم اجتماعی، به بررسی انتقادی و مشروح منازعات معاصر در خصوص منطق اجتماعی پرداخت.

5. 1968، شناخت و علایق انسانی: به بررسی روند تکامل معرفت شناسی و نظریه اجتماعی انتقادی از کانت تا عصر حاضر و نیز به رابطه علاقه (منفعت) و علم و نقد پوزیتویسم می پردازد.

6. 1968، به سوی جامعه ای عقلانی: حاوی پنج مقاله که یکی از آن ها، «تکنولوژی و علم به مثابه ایدئولوژی» است.

7. 1970، کار، شناخت، پیشرفت؛

8. 1971، تحلیل های فلسفی سیاسی؛

9. در دهه 70 به اتفاق نیکلاس لومان به تجدید ساختار نظریه انتقادی پرداخت. سه کتاب ذیل حاصل تلاش این دوره است.

10. نظریه اجتماعی، تکنولوژی اجتماعی؛

11. بحران مشروعیت (معضل مشروعیت یابی در سرمایه داری متأخّر)؛

12. بازسازی ماتریالیسم تاریخی؛

13. 1981، اثر عظیم و به یادماندنی خود، نظریه کنش ارتباطی، را در دو جلد منتشر کرد. این کتاب در واقع، جمع بندی دهه آخر آثار نظری هابرماس به شمار می رود.

13. ارتباطات و تکامل جامعه: به بازسازی و احیای ماتریالیسم تاریخی اختصاص یافته است.

14. جهانی شدن و آینده دموکراسی: به دنبال پاسخ به این سؤالات که آیا دموکراسی مبتنی بر رفاه اجتماعی می تواند در دوره پساملّی دوام یابد.(11)

··· پی نوشت ها

1 جورج ریتزر، نظریه جامعه شناسی در دوران معاصر، ترجمه محسن ثلاثی، تهران، علمی، 1374، ص 798.

2 استیون وایت، نوشته های اخیر یورگن هابرماس: خرد، عدالت و نوگرایی، ترجمه محمد حریری اکبری، تهران، قطره، 1380، پیشگفتار مترجم، ص 14.

3 حسین علی نوذری، بازخوانی هابرماس (درآمدی بر آراء، اندیشه ها و نظریه های یورگن هابرماس)، تهران، چشمه، 1381، ص 20.

4و5 جورج ریتزر، پیشین، ترجمه محسن ثلاثی، ص 796797.

6 استیون وایت، پیشین، ص 14.

7الی 11 حسین علی نوذری، پیشین، ص 20 / ص 19 / ص 2122 / ص 2021 / ص 29 و 36.

...

منبع : مجله معرفت، شماره 80 , نوشته شده توسط: غلامرضا پرهیزگار

برداشت از : پایگاه اطلاع رسانی حوزه


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






این وبلاگ جهت پروژه ای دانشگاهی تاسیس شده و فعالیت آن در حیطه علم روابط عمومی و رسانه است. مطالب اینجا جنبه آکادمیک خواهد داشت. شاید هم یادداشت های شخصی بذارم، معرفی کتاب، سینما و ...
تمامی حقوق این وب سایت متعلق به روابط عمومی و سواد رسانه ای است. || طراح قالب avazak.ir